سید محمدحسین سید محمدحسین ، تا این لحظه: 13 سال و 3 ماه و 2 روز سن داره

هدیه ی مهربان ترین

دندان های پنجم و ششم

سلام به نی نی 6دندونی خودم! فکر کنم سه شنبه 8 آذر بود. شما شب خیلی ناراحت بودی و مرتب جیغ می زدی و هیچ جوری آروم نمی شدی. مامان هم صبح کلاس داشت و می خواست بخوابه و خلاصه دوتایی+ آقای بابا خیلی کلافه بودیم. فرداش عصر بود که دیدم بـــــــله! دو تا دیگه دندون رو لثه های بالاییت زده بیرون. الهــــــی قربونت برم! خیلی اذیت شدی. حالا هم بلافاصله درگیر اون ته مه های لثه هاتی! خدا رحم کنه به شبی که قراره فرداش دندون آسیات سر بزنه!
20 آذر 1390

دست های پیر

سلام به ستاره کوچولوی مامان! امروز برده بودمت حمام. تا مامان خودشو بشوره و نوبت شما بشه، تو وانت آب بازی می کردی. پوست دستای ناز و کوچولوت پیر شده بود. وقتی اومدیم بیرون و داشتم لباس تنت می کردم، از دیدن دستات تعجب کرده بودی. همون جور که رو زمین خوابیده بودی و من داشتم به پات کرم می زدم،دست چپتو باز کرده بودی و با انگشت اشاره دست راستت می کشیدی کفش و هی تعجب می کردی! عزیز دلم! دوباره سرما خوردی. آبریزش شدیدی داری و تنفست هم کمی سخت شده.دیشب تبت بالا رفته بود و آقای بابا ساعت 12و نیم بردت دکتر. من نیومدم چون باید پیش سیدعلی که خواب بود می موندم. خدا رو شکر چرک نداشتی و دکتر استامینوفن و سرماخوردگی و دیفن هیدرامین برات نوشته بود. زودتر خوب ش...
20 آذر 1390

بدون عنوان

سلاااااام! بالاخره اومدم با یه عالمه حرف. البته بگما! همش هم تقصیر من نیست. آخه نی نی گولوی ناز مامان اصلا نمی ذاره بیام سر کامپیوتر؛ حتی عکسها رو فوری فوتی باید از دوربین بریزم تو هارد چه برسه به این که بخوام بیام وبلاگ رو آپ کنم. اما به هر حال از طرف خودم عذرخواهی می کنم. چون یه عالمه حرف پراکنده از این چند وقت دارم، اونا رو کوتاه و پشت سر هم می نویسم. * نی نی نازم زبونشو در میاره؛ بعضی وقتا صدا دار و وقتی با خنده میگم: "نکن! زشته این کارا!" خوشش میاد و دوباره هی می کنه این کار زشتو! * سرویس سیدعلی 6ونیم میاد دنبالش. منم از 6 باید بیدار شم و راهش بندازم. از اونجایی که نی نی به صدای برادرش خیلی حساسه و همین طور وقتی می خوابه من باید ک...
19 آذر 1390
1